[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط سیدحیدر علوی نژاد در 88/4/27:: 1:0 صبح

اگرچه مطالبی که در باره علم اصول در این وبلاگ خواهد آمد در سطح تخصصی است؛ اما این توضیحات اولیه را برای کسانی که می خواهند اطلاعات اجمالی در باره علم اصول به دست بیاورند می نویسم.

نسبت علم اصول  به دانش فقه، مانندنسبت منطق به فلسفه است. علم منطق کمک می کند ما راه استدلال درست در فلسفه ( وسایر دانشها) را بشناسیم. علم اصول نیز به ما کمک می کند تا بدانیم چگونه می توان برای استنباط حکم شرعی( یعنی استخراج حکم دینی از منابع اولیه آن) استدلال کنیم. علم اصول برای ما مشخص می کند که چه چیزی می تواند دلیل باشد و به آن  می توان استدلال کرد و به چه چیزی نمی توان استدلال کرد.

یک مثال: ممکن است روایتی به نظر ما بیاید که در آن یک حکم شرعی بیان شده باشد اما فقط یک نفر، اما یک نفر قابل اعتماد( ثقه )آن را از معصوم نقل کرده است. آیا می توان به این روایت استدلال کرد؟

علم اصول زیر عنوان حجیت خبر واحد به ما می گوید که بلی می توان به آن روایت استدلال کرد. برای این که خبر واحد حجت است. یعنی دلیل است. و هر چیزی که حجت بودنش ثابت شود می شود به آن استدلال کرد.

در علم اصول ظواهر قرآن و سنت؛ عقل و اجماع حجت دانسته می شود و می توان به آن استدلال کرد.

در باره تعریف علم اصول و معرفی بیشتر آن برای عموم بازهم مطالبی خواهم نوشت.